ریاست محترم دادگاه تجدید نظر استان ……

با عرض سلام و ادب، احتراما در خصوص دادنامه به شماره 140047390007804142صادره از سوی شعبه دوم  دادگاه حقوقی …. که دلالت بر محکومیت موکل بر خلع ید و قلع و قمع بنا موضوع یک قطعه زمین پلاک های ثبتی ۱۱۰و۱۱۲ فرعی از ۵۶اصلی بخش ۱۱ثبتی به چمستان می باشد بدین وسیله در فرجه مقرر قانونی به دلایل و جهات ذیل الذکرنقض دادنامه تجدید نظر خواسته از محاکم تجدید نظر استان استدعا دارم.

شرح ماوقع: در پرونده کلاسه860045شعبه اول دادگاه حقوقی …… اقای قدرت الله……… دعوای تقابل به خواسته الزام به تنظیم سند رسمی پلاک های109،110،111،112،113،114 فرعی از 56اصلی بخش11 ثبت نور به طرفیت حسین …… فر مطرح کرد که این دعوی طی دادنامه به شماره 9209971988400110حکم به رد دعوی آقای قدرت الله …… صادر گردیده است که برابر تجدیدنظرخواهی مشارالیه نسبت به دادنامه معنونه، پرونده تجدیدنظرخواسته در شعبه14 تجدیدنظر مطرح و شعبه مذکور طی دادنامه به شماره9309971516700233 ضمن نقض دادنامه تجدیدنظرخواسته حکم به الزام آقای حسین …. فر به حضور در دفتر اسناد رسمی جهت انتقال رسمی پلاک های 109،110،111،112،113،114فرعی از 56اصلی بخش ۱۱ ثبت نور را صادر می‌کند بعد از صدور حکم قطعی پرونده اجرایی در دادگستری …… تشکیل و به لحاظ عدم حضور محکوم علیه (آقای حسین ….)اجرای احکام دادگاه …… با عازم نماینده به دفترخانه اسناد رسمی اقدام به تنظیم سند رسمی پلاک های مارالذکر به نام آقای قدرت ……. می نماید بعد از انتقال پلاک های مرقوم به نام آقای قدرت ……. نامبرده پلاک های 110فرعی از56 اصلی112 فرعی از 56اصلی را به موکل اینجانب اقای ماشاالله حسین‌زاده انتقال داده است که در حال حاضر پلاک های مرقوم تحت مالکیت رسمی طی اسناد مالکیت پیوست به نام موکل بوده است.

 آقای حسین ……… در اجرای ماده ۴۷۷ قانون آیین دادرسی کیفری نسبت به دادنامه0233 مورخه1393/2/3 درخواست رسیدگی می‌نماید که پرونده مذکور به شعبه19 دیوان عالی کشور ارسال و شعبه مرقوم طی دادنامه شماره 9909970907900اقدام به نقض دادنامه شعبه14 تجدیدنظر می‌نماید و پرونده اجرایی کلاسه970091 مجدداً ثبت و طی نامه از سوی اجرای احکام این دادگستری به اداره ثبت در اجرای ماده39 قانون اجرای احکام مدنی مکاتبه و دستور به رفع اعاده سابق را می‌دهد این در حالی است که از کل پلاک‌های مورد دعوی فی مابین آقایان قدرت‌الله...... و حسین ........ پلاک های110_112 بنام اینجانب سند قطعی صادر گردیده است ولی اداره  ثبت چمستان با تلقی مرقومه دادگستری به عنوان دستور ابطال سند مالکیت پلاک‌های مرقوم، اقدام به ابطال پلاک های مرقوم بدون احکامی که دلالت بر ابطال اسناد فوق نماید، نموده در حالیکه دادنامه های اصداری از سوی شعبه 19دیوان عالی کشور اولا دلالت بربطلان پلاک‌های مرقوم ندارد بلکه مبین نقض دادنامه شعبه14 تجدید نظر می باشد ثانیاً درپرونده های مرقوم موکل اینجانب به عنوان خواهان، یا خوانده طرف دعوی نبوده تا اسناد مالکیت اینجانب توسط اداره ثبت اسناد چمستان پیرو مکاتبه اداری دادگستری چمستان دایر بر اعاده وضع سابق، باطل گردد.

الف:دادنامه تجدید نظرخواسته صادره بدون توجه به دلایل استنادی صادر گردیده است.

با مداقه در محتویات پرونده تجدید نظر خواسته ،خواهان مدعی خلع ید و قلع و قمع بنا نسبت به پلاکهای ۱۱۰و۱۱۲فرعی از ۵۶اصلی می باشد،در حالی که موکل در فرایند رسیدگی دادگاه بدوی دلیل تصرفات خویش را مستند به دلایل و اسناد اعلام نموده است

اولا:موکل به استناد بیع نامه مورخه 11/02/1399رقبه مورد تنازع از مالک رسمی آقای قدرت الله ........ خریداری نموده است و در تاریخ سند قطعی پلاکهای ۱۱۰و۱۱۲فرعی از ۵۶اصلی در دفتر خانه ۱۳۸ شش دانگ پلاکهای مرقوم به موکل آقای ماشاالله حسین زاده انتقال گردیده است و تا اکنون از هیچ محکمه حقوقی حکمی دایر بر ابطال اسناد پلاکهای مرقوم و بیع نامه مورخه 11/02/1399صادر نگردیده است لهذا تصرف موکل آقای ماشاالله حسین زاده غصبی نبوده تا مصداق موضوع مواد ۳۰۸و۳۱۱ قانون مدنی باشد لهذا دادنامه تجدیدنظر خواسته بدون بررسی دلایل استنادی که عبارتند از بیع نامه مورخه 11/02/1399و اسناد انتقال به شماره ۸۱۰۴۹مورخه ۹۹/۳/۱۸دفتر خانه اسناد رسمی ۱۳۸،صادر گردیده است ،دادنامه تجدید نظر خواسته مصداق بارز ماده ۳۴۸قانون آیین دادرسی مدنی می باشد         .

ثانیا: کارشناس محترم در بند ج نظریه کارشناسی اعلام داشته که موکل پلاکهای 110فرعی از 56اصلی و 112فرعی از 56اصلی را از آقای قدرت الله........ طبق بیع نامه مورخه 11/2/99به شماره 165742خریداری نموده است و طبق محتویات پرونده و منضمات خواهان( تجدید نظر خوانده) در دادخواست ،احکامی که دلالت بر ابطال بیع نامه مذکور باشد وجود ندارد لهذا متصرفات موکل طبق اسناد انتقال اعم از عادی و رسمی بوده لذا عنوان غصب مشمول رقبه مطروحه نبوده تا خلع ید ملک از سوی خواهان در این محکمه اقامه گردد به عبارت دیگر موکل در ملک مذکور بر اساس مستندات مالکیتی تصرف داشته و بر اساس این اسناد ملک مذکور را به آقای صالحی (مستاجر ) جهت فروش منبع های پلاستیکی اجاره داده است ،لهذا با توجه به مراتب معنونه دعوی تجدید نظرخواه با توجه به اسناد انتقال استنادی موکل از قبیل بیع نامه مورخه 11/2/99و اسناد رسمی انتقال پلاک 110و112فرعی موکل غاصب نمی باشد ، در دعوی مطروحه با توجه به مالکیت قطعی موکل محکوم به رد می باشد چرا که از یک طرف مالک شناختن دارنده سند مالکیت ملازمه با غاصب نبودن کسانی دارد که ملک را به موکل انتقال داده اند  و منطقی نیست که موکل را غاصب قلمداد کرد.

ب:دادنامه صادره بدون توجه نظریه کارشناسی صادرگردیده

 با مداقه در پرونده تجدیدنظرخواسته ،دادگاه محترم بدوی بدون توجه به نظریه کارشناسی و مفاد نظریه مذکور اقدام به صدور دادنامه تجدیدنظرخواسته نموده است چرا که اولا در نطریه کارشناسی، کارشناس محترم صراحتا اعلام نموده که رقبه مورد تنازع تحت تصرف مستاجر آقای صالحی می باشد،که در این پرونده آقای صالحی بعنوان خوانده طرف دعوی واقع نگردیده لهذا با توجه به نظریه کارشناسی، نمی توان کسی که طرف دعوی واقع نگردیده و اساسا رقبه مورد تنازع تحت تصرف کسی است که در این پرونده بعنوان خوانده بطرفیت ایشان اقامه نگردیده دعوی نگردیده لهذا صدور دادنامه دایر بر محکومیت کسی که رقبه مورد تنازع را در تصرف ندارد خلاف نظر مقنن خلاف نظر مقنن در ماده ۳۰۸و۳۱۱ قانون مدنی میباشد .

ثانیاً:طبق نظریه کارشناس ،رقبه مورد تنازع با توجه به مالکیت قطعی و قانونی موکل به آقای صالحی به عقد اجاره واگذار گردیده که کارشناس محترم این دادگاه در بند ج  به تصرفات مستاجر جهت فروش منبع های پلاستیکی موجود در عرصه مورد درخواست خلع ید ،اظهار نظر نموده و از آنجایی که رقبه مذکور در زمان تقدیم این دادخواست تحت تصرف موکل نبوده لهذا طرح دعوی خلع ید علیه غیر متصرف فاقد وجاهت قانونی می باشد .

ج:ثالثا برابر نظریه کارشناسی بنادر رقبه مورد تنازع احداث نگردیده است که توسط حکم تجدید نظر خواسته قلع و قمع گردد حالیه بنا عنایت به مراتب معنونه و توجها به  خلاف شرع و قانون بودن دادنامه تجدید نظر خواسته صدور حکم به نقض دادنامه تجدید نظر خواسته و صدور حکم به بطلان دعوی  تجدید نظر خواه  را دارم .

با احترام